English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4877 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
take for <idiom> U اشتباه شخصی برای چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
names U کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
name U کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
pirated U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirate U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirating U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirates U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
Hear it on the grapevine <idiom> U [شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
drive U حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives U حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
wraparound U کمر بند یا چیزی که دور بدن شخصی بسته باشند
to lose track [of] U فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
It's for my personal use. برای استفاده شخصی است.
copy for private use U نسخه برای استفاده شخصی
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
edward's personal preference schedule U مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
turbo porolog U POROLO برای استفاده روی کامپیوتر شخصی
pc dos U سیستم عامل دیسک برای کامپیوتر شخصی
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
head-hunting <idiom> U جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
talk into <idiom> U موافقت شخصی برای انجام کاری راجلب کردن
ara U محراب کلیسا [در خانه های شخصی برای توسل به خدا]
lararium U [اتاق کوچک در خانه های رومی برای عبادت شخصی]
morse alphabet or code U الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct. U برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
adlib U نوعی کارت صدا برای کامپیوترهای شخصی با نوارگردان ابتدایی و توابع MIDI
COMPAQ U شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
pouch U خورجین [گاه قالیچه ها برای مصارف شخصی عشایر بدین گونه بافته می شوند.]
f.drss U جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
naive user U شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
editing run U در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
report program generator U زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
peripheral U باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
alt key U کلید خاص روی صفحه کلید کامپیوتر شخصی برای انجام عملیات خاص در برنامههای کاربردی
to grieve over anything U برای چیزی
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
requests U تقاضا برای چیزی
to grumble at any thing U برای چیزی غرغرکردن
inclinable to something U مساعد برای چیزی
request U تقاضا برای چیزی
requested U تقاضا برای چیزی
look to <idiom> U آمادگی برای چیزی
requesting U تقاضا برای چیزی
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
to get something to somebody U برای کسی چیزی را آوردن
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
to make amends for something U کفاره دادن برای چیزی
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
demands U تقاضا برای انجام چیزی
demanded U تقاضا برای انجام چیزی
in defence of somebody [something] U برای دفاع از کسی [چیزی]
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
demand U تقاضا برای انجام چیزی
to atone for something U کفاره دادن برای چیزی
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
to give reasons for a thing U دلیل برای چیزی اوردن
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
approval U توافق برای استفاده از چیزی
ask U برای چیزی بی تاب شدن
asks U برای چیزی بی تاب شدن
asked U برای چیزی بی تاب شدن
asking U برای چیزی بی تاب شدن
steeper U فرف برای خیساندن چیزی
within reach of gunshot U کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
anthropomorphism U تصور شخصیت انسانی برای چیزی
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
to save for something U پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
nothing remains to be told U چیزی برای گفتن باقی نمیماند
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
lanyards U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
lanyard U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to make a r for something U برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
demands U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
impetrate U برای چیزی لابه واستغاثه کردن
deletion U روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
applying U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
put up to <idiom> U وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
to commandeer something U چیزی را [بدون اجازه] برای خود برداشتن
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
To lick ones lips . U شکم خود را برای چیزی صابون زدن
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
bring up <idiom> U معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
applies U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
wringer U ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
Do you have nothing to declare? U آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
apply U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
saddle cover U رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
not to have a prayer of achieving something U کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
Would you like something to drink? <idiom> U آیا چیزی برای نوشیدن می خواهید؟ [غذا و آشپزخانه]
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
throw one's weight around <idiom> U ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
rain check <idiom> U بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
moulage U انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
balances U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
On the recent developments he had nothing to say. U در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
(in) care of someone <idiom> U فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
peg U میله چوبی با نوک تیز [برای محکم بستن چیزی به آنها]
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
label U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labelled U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labeling U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
cut corners <idiom> U [زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
labels U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
IBM U اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
pipeline U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
litotes U کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
pipelines U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
texture mapping U 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
to have something made [by somebody] U بدهند [به کسی] چیزی را برای کسی بسازند
clip-on <adj.> U گیره دار [چیزی با گیره برای بستن]
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
civilians U شخصی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com